نگار جوننگار جون، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره
پیمان مهرمامان وباباپیمان مهرمامان وبابا، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره
مریم جونمریم جون، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

.:♥♥فرشتــه های آســمونی♥♥:.

بعد از مدتها دیدن این وبلاگ و خوندن خاطرات خنده به لبام میاره

تولد مامان وبابا

سلام فرشته های مامان وبابا دخترای عزیز تر از جونم  امروز میخوام براتون از ماجرای تولد مامان وبابا بنویسم 20 خرداد تولد مامان زینب  22 خرداد تولد دوست خوب و شریک لحظه لحظهء زندگیم سالار عزیزم شب 22 یعنی شب تولد بابایی مامان مریم به مناسبت تولدمون ما رو شام به رستوران دعوت کرد وما چهار تایمون به همراه مامان مریم وعمه گیتی رفتیم رستوران ققنوس و شام خوردیم بعد از اون هم رفتیم خونه مامان مریم اینا وبازم مامان مریم زحمت کشید وبرامون کیک خرید تا با عمو شیرزاد اینا  دور هم باشیم  اینم کیکی که مامان مریم زحمتش رو کشید همگی دور هم کیک خوردیم وع...
22 خرداد 1394

تابستونه ودریاش

سلام گل دخترام قند وعسلام شیرین ترین های من بهترین های من عمر وهستی مامان                                                                               امروزم اومدم با یه خاطره قشنگ دیگه                         جمعه بابایی یهو تصمیم گرفت که بریم دریا وهمون جا ویلا اجاره کنیم وشب رو بمونیم من وشما دوردونه هام هم از تصمیم بابایی خوشحال شدیم بنا براین منم هم...
15 خرداد 1394

مریم ونگاری وجوجه رنگیها

سلام گلبرگ گلم عزیز دلم مریم من نفس مامان نگار من عشق مامان دخترهای قشنگ وعزیز تر از جونم   امروز مامان میخواد براتون یه ماجرای قشنگ دیگه رو به یادگار بزاره هر ساله فصل بهار که میشه بابایی برای شما فسقلی های دوست داشتنیمون جوجه رنگی قشنگ وکوچولو میخره آخه شما دخترهای شجاع ونترس من از پرنده ها نمی ترسین امسال هم مثل سالهای قبلبراتون جوجه خرید البته اینو بگم که شما مریم مامان امسال بابایی رو همراهی کردی وخودت رنگهاشون رو انتخاب کردی وقتی خریدینشون واومدین خونه از جلو در دداد زدی نگار جونم نگار جونم جوجه رنگی خریدم و با کلی ذوق از جعبه در آوردی وبا نگاری تقسیم کردی وشبش هم که خواست...
13 خرداد 1394
1